نمایش خانگی/مجید ناصری: پخش مجموعه «سین مثل سرشماری» از شبکههای سراسری و استانی آغاز شده است.
مجموعه داستانی «سین مثل سرشماری» به منظور معرفی و تبیین اهمیت سرشماری کشاورزی به کارگردانی و تهیهکنندگی عبدارضا فیروزان و با مشارکت مرکز آمار تولید شده است.
در هر قسمت از این مجموعه، بنا به موضوعات مطرح شده به یکی از اقدامات و یا مسائل مهم و مربوط به سرشماری کشاورزی پرداخته میشود. فرهاد بشارتی بازیگر ثابت این مجموعه در نقش مأمور آمار ایفای نقش میکند.
حسن حسینیان، فرانک فروزانفر، علی حسن ناصری، مهسان موسوی، مانی فیروزان، شایا روانآذر، علی سوری، سامی کارگر و… دیگر بازیگران مجموعه هستند.
این مجموعه در هفت قسمت برای پخش در شبکههای سراسری و استانی ساخته شده است.
عبدالرضا فیروزان تاکنون نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی مجموعهها و فیلمهایی چون تقدیر، ماجراهای خانواده آقای فرهمند، زندگی شگفتانگیز است، دو قدم تا بهشت، روی خط زندگی، چتر خوشبختی، قلم و بیان، سوادیاران، فرصتی برای همه، زندگی بهتر، مدرسهای برای همه، رقص دنیا، گل محمدی، سلام بیبی زبیده، نشانی، خداحافظ بیبی، راهت ادامه دارد، نون مثل ناجی، هدیه، فردای روشن و… را بر عهده داشته است.
بعضی از عوامل اصلی پروژه عبارتند از: نویسنده تهیه کننده و کارگردان: عبدالرضا فیروزان، مدیر تصویر برداری: محسن فلاحی، صدابردار: علی عدالت دوست، منشی صحنه: مائده رفیعی، چهره پردازان: پریسا صوفی، آرش محمدی.
نمایش خانگی: یکی از معضلاتی که این روزها سینما و سریال های تولید شده در پلتفرم های نمایش آنلاین با آن مواجه شده و می تواند در دراز مدت آن را تحت تاثیر قرار دهد، دایره محدود بازیگران است. دایرهای بسته با تعدادی بازیگر مشخص که گاه تناسب چندانی هم با نقش محوله ندارند! اما در سریال های پلتفرمی به ویژه در یک سال اخیر تا حدودی به این قضیه توجه نشان داده شده و بازیگرانی جوان و تازه نفس وارد این عرصه شده اند. چه در نقش های مکمل و چه در نقش های اصلی. یکی از این سریال ها «غربت» به کارگردانی امیر پورکیان و تولید شده در پلتفرم نماوا است که به تازگی پخش آن به پایان رسیده است.
«غربت» قصه زنان حاشیه نشینی است که در منطقه ای جرم خیز گرفتار شده و برای یک کارتل مواد مخدر کار می کنند. پوسته ظاهری خشن کار را که کنار بزنیم با درام زنانه ای مواجه می شویم که براساس تیپ-شخصیت های آشنا شکل گرفته اند. ظاهر مردانه زنان یکی از ویژگی های آنها است که نمونه هایی هم پیش از این در فیلم ها و سریال ها داشته است. زنانی که برای در امان ماندن به هیبت مردانه درآمده اند اما از درون همان چیزی هستند که دوست دارند. ایفای نقش هایی از این جنس که گریم در مسیر نامتعادل سازی چهره حرکت می کند، برای بازیگرها به ویژه بازیگران جوان وسوسه کننده است.
«ستاره پروین» یکی از آنها است که شخصیت ماهرخ را ایفا می کند. دختر جوانی که رفتار مردانه ای داشته، آرایش موهایش نیز دخترانه نبوده و موتورسواری می کند و او را به نام شاهرخ می شناسند. شخصیتی به شدت بیرونی که پروین را به سمت بازی برون گرایانه برده و چند سکانس درخشان را خلق کرده است. به ویژه در قسمت ششم غربت که در کنار آناهیتا درگاهی درخشان ظاهر شده است. پروین در کنار بازی برون گرایانه اش در چند سکانس نیز متفاوت ظاهر شده و به سمت بازی درونی تر پیش رفته که در آن هم موفق بوده است.
اوج بازی او را می توان در قسمت دوازدهم سریال مشاهده کرد. سکانس مرگ ماهرخ/شاهرخ که تاثیرگذار از کار درآمده و تماشاگر را تحت تاثیر قرار می دهد. پایانی مناسب برای بازیگری جوان و بااستعداد که چشمه هایی از آن را در «غربت» نشان داده و می تواند به یکی از بازیگران آینده دار سینمای ایران تبدیل شود.
نمایش خانگی/پیمان مقیمی: ورود سامان سالور به عرصه سریال سازی جنایی با “گردن زنی” را باید ورودی دشوار دانست آن هم با نوعی تقلا جهت روایت معمایی در فضای بسته که امثال آلفرد هیچکاک در آن استاد بودند…
سامان سالور با وجود آن که در سالهای اخیر فیلمهای پرفروش مثل “سه کام حبس” ساخته ولی همچنان به واسطه بازیگوشی های تجربی خود در آثاری مثل “چند کیلو خرما برتی مراسم تدفین” و “آمین خواهیم گفت” شناخته میشود و برای همین هنوز وقتی یک سریال عامه پسند از او می بینیم باز دوست داریم ببینیم چقدر تجربه گرایی انجام داده.
“گردن زنی” درباره معمای یک قتل است و سالور ابایی نداشته از اینکه در جاهایی از سریال به موحش ترین و خشن ترین شکل ممکن به نمایش خشونت بپردازد شاید گمان می برده که بدون نمایش حقیقی خشونت نمیتوان آن قبح عمل آدمکشی را به رخ بکشد.
سالور برخلاف سریال رقیب خود “بازنده” که نوعی الگوبرداری از پلیس های هالیوودی را مصدر کار کرده بیشتر به سمت نوعی روایت معمایی رفته شبیه داستان های هیچکاک و آگاتا کریستی ولی مشکل اصلی “گردن زنی” آن است که با وجود شروع قوی، بدنه لاغر و کم جانی دارد و تقریبا از قسمت هفت و هشت دیگر نتوانست آن دوز معمایی ابتدایی را جان بخشد و به ناچار در نوعی دیالوگ بازی افتاد به قصد برملا کردن رازهای آدمها که بیشتر به درد مینی مالهای متأثر از اصغر فرهادی میخورد تا یک درام معمایی جاندار ایرانی.
برخی بازی های سریال “گردن زنی” بیش از حد گرفتار اغراق شدند و به خصوص بازی مهران غفوریان که واقعا آن همه اصرارش بر بدمن شدن اقتضایی در داستان ندارد یا آن همه تاکید رویا نونهالی بر بازی با چشم و لبانش که بیشتر به درد تئاترهای اکسپرسیونیستی میخورد تا یک درام جنایی عامه پسند.
به هر حال سامان سالور به لطف فیلمنت توانست سریال سازی جنایی را تجربه کند و البته سعی هم کرد که یک درام معمایی هیچکاکی بسازد ولی نشد آنچه باید بشود و امید که این تجربه، مثمرثمر باشد برای این کارگردان در آینده.
نمایش خانگی/مجید ناصری: سریال “غربت” ساخته امیر پورکیان بعد از سیزده قسمت به پایان رسید در حالی که در هفته های اخیر به لحاظ حجم حادثه سازی، این سریال پر از اتفاق و تعقیب و گریز شده و حتی در پلتفرم نماوا رضایت نود درصدی مخاطبان را موجب شده بود…
سریال “غربت” در قسمت سیزدهم به پایان رسید اما نحسی سیزده دامن سریال را نگرفت چون پایان بندی سریال بسیار پرکشمکش و با تعدد پلان گرفته شده بود و سعی شد تمام کاشت های داستانی در قسمت انتهايي به برداشت برسد.
“غربت” که در ابتدای عرضه خود با توقیفی غیرمنتظره دست به گریبان شده بود بعد از چند هفته وقفه در حالی به شبکه خانگی برگشت که رقبای مختلفی از آثار جنایی “بازنده” و “گردن زنی” تا کمدی “قهوه پدری” را کنار خود میدید با این حال نگره سازندگان در تولید یک ملودرام با مایه های اجتماعی به سبک آثار کارگردانانی مثل رخشان بنی اعتماد و اصغر فرهادی موجب شد، از همان ابتدا تفاوت این سریال با سریالهای رقیب معلوم گردد.
این سریال کاملا زنانه که کم کاراکتر زن نداشت تقریبا توانست برای هر یک از کاراکترهایش داستانی مجزا تعریف کند و هر یک را به چشم یک آدم مستقل ببیند. آدمهایی که گرچه همه در مساله غربت نشینی مشترکند ولی عاقبت آنهاست که هم تماشای سریال و هم زندگی خودشان را جذابتر کرد.
امیر پورکیان در کنار برادران یاری به عنوان تهیهکننده های اثر سعی نکرد پایانش را یکسره مثبت یا منفی نشان دهد بلکه کاراکترهای خود را مختار در انتخاب سرنوشت تصور کرد. یکی را همچنان در سودای آن طرف آب نشان داد، دیگری را به اغواگری خیابانی کشاند و سریال را با کاراکتری پیش برد که معلمی برای کودکان پایین شهر را به عنوان سرنوشت میگزیند و آن قدر هم جسارت دارد که دست در دست “آزاد”-کودک امروز و زن فردا- همچنان ریشه های آلوده اش را مرور کند.
سریال “غربت” نوعی بازگشت نماوا به رقابت پلتفرمی نیز بود و با اینکه حتی یک بیلبورد و تبلیغ محیطی برای سریال فراهم نشد ولی باز نماوا بود که کنار “غربت” دیده شد و حالا انتظار مخاطبان از این پلتفرم دوباره افزون شده…
جمع بندی داستانی سریال “غربت” میتواند ادامه سریال و این بار در دو روایت موازی باشد؛ یکی در جغرافیای زندگی اغواگری کلانشهرها و دیگری در جغرافیای مهاجران جدید که بیشتر افزون شبکه هجرت اختلاسگران در کانادا میشوند؟ باید دید نماوا تهور ارائه یک داستان روزآمد در دل مهاجران کانادایی را دارد؟
نمایش خانگی: شبکه نمایش خانگی بعد از گذر از ساختار دیویدی به ساختار پلتفرم(ویدیوی درخواستی) دچار رونقی قابل ملاحظه شده و با اینکه پلتفرم های فعال ایرانی نهایتا کمتر از پنج پلتفرم هستند ولی همین پلتفرم های معدود هم مملو هستند از آثار متنوع و پرسروصدا.
شهاب کاظمی دانشآموخته آکادمیک هنرهای نمایشی و مدیریت فرهنگی سالهاست در حیطه شبکه خانگی فعالیت دارد و به غیر از مدیرعاملی موسسه گلرنگرسانه، مدیریت رسانه تخصصی نمایش خانگی برعهده وی است و در تولید آثاری در گونه های مختلف از کمدی “هزارپا” تا سریال “احضار” و مستندهای دیدنی “آبی به رنگ آسمان” و “من ناصر حجازی هستم” تا ملودرام هایی نظیر “ایتالیا ایتالیا” و “رمانتیسم عماد و طوبا” و “خانه کاغذی”، رئالیتی “قاب سینما” تا اثری آوانگارد به نام “سرآغاز” و… حضور داشته.
شهاب کاظمی در گفتگو با روزنامه مردم سالاری درباره فراز و فرود شبکه خانگی و آینده پلتفرم ها سخن گفته است.
*گذار شبکه خانگی از دوران دیویدی به پلتفرم های آنلاین را چطور میبینید؟
**در زمینه دسترسی آنلاین، اوضاع خیلی راحتتر شده و مخاطبان به راحتی با گوشی خود از محصولات استفاده ميکنند ولی همدلی در تولیدکنندگان باید بیشتر شود. در گذشته و در زمان فعالیت صنف نمایش خانگی در قالب ویدیو رسانه ها ، فضای رقابت موسسات دوستانه بود و موسسات کمتر در پی تخریب محصولات و تولیدات یکدیگر از طریق ایجاد هجمه رسانه ای علیه یکدیگر بودند. سریالهایی مانند ویلای من ، شوخی کردم، شاهگوش ،شهرزاد، قلب یخی ، دندون طلا ، شام ایرانی ، احضار، هشتگ خاله سوسکه و … هرکدام مسیر خود را طی میکردند و موسسات برای مطرح شدن اثرشان سایر محصولات را تخریب نمیکردند چون حیات خود را در تقویت شبکه میدیدند و شرکتهای پخش نیز ادامه روند فعالیتی خود را در قدرتمند بودن ویدیو رسانه ها می دانستند! الان هم اگر بخواهیم شاهد رشد بیشتر پلتفرم ها باشیم باید این رقابت گزنده و حسادت بار کاهش یابد و این طور نباشد که پلتفرم ها علیه یکدیگر وارد کارزار رسانه ای شوند.
*همچنان این ایراد به پلتفرم ها وارد است که هزینههای تولید را بالا برده اند؟
**با تغییر فرمت پخش و تعطیلی موسسات ویدیورسانه و انتقال فعالیت به پلتفرمها،شرایط بطور کلی دستخوش تحولات غریبی شد و شاهد افزایش غیرمنتظره هزینه های تولید و ازدیاد بی رویه محصولات نمایش خانگی و افت و تاثیر منفی مستقیم تولیدات سینمایی شدیم. از دلایل اصلی این امر عدم شناخت مدیران ارشد نسبت به زیرساختهای شبکه نمایش خانگی و به کارگیری مدیران میانی غیرمرتبط با صنف بوده که این مهم همچنان نیز ادامه دارد. درست است که پهنای باند، درآمد میاورد ولی برای بهینه سازی تولید باز باید به سراغ افراد خوش سابقه در تولید محصولات نمایشی رفت.
*در کوران رقابت های میان پلتفرمها، شاهد فضاسازی علیه برخی محصولات خاص و حتی تعلیق و توقیف آنها هم بوده ایم. چرا؟
**در خصوص امواج و هجمه های سنگین رسانه ای جهت دار پیرامون سریالهای تولیدی در پلتفرمها میبایست متذکر گردید که ذات هنر سلیقه ای و غیرمطلق بوده و از نگاه اکثریت و عام نمیتوان محصولی را بد مطلق معرفی کرد زیرا همان اثر به زعم منتقدان و کارشناسان ضعیف یا سخیف ، مخاطبان خاص خود را همراه خود دارد. اصولاً ما نباید بدنبال اختراع مجدد چرخ باشیم، ذات سینما و ویدیو سرگرمی است و در وهله اول می بایست بستر سرگرمی را برای مخاطبان فراهم نمود و در کنار آن به دنبال رسیدن به سایر دغدغه ها بود. بدلیل اینکه ویاودی، یک صنعت وارداتی است درنتیجه باید از الگوهای اصلی جهانی در روند تهیه و تولید و عرضه آثار بهره مند باشیم. اخیرا دیده ایم گروه یا افرادی که از توقف موفقیت افراد پیشرو ناامید شده اند دست به دامان ایجاد حاشیه های دست چندم رسانه ای برای افراد موفق شدند. مثلا در مسیر تولید سریال “غربت” سنگ اندازی و حتی کار مدتی توقیف بود ولی دیدیم که بالاخره با حمایت رسانه ای و گفتگوهای بیپرده برخی سینماگران باسابقه، سریال رفع توقیف شد و عرضه هم شده و با توجه و استقبال نسبی هم روبروست. یا در مسیر “جوکر” هم خللی وارد آمد که حل شد و هم “غربت” و هم “جوکر” آثار مخاطب پسندی از کار درآمدند و نشان دهنده اینکه آن هجمه اولیه علیه آنها فقط نوعی کج فهمی از محصول بوده.
*به عنوان مدیرعامل گلرنگ رسانه که ازجمله شرکت های همراه با پلتفرم فیلمنت است، درباره اوج و فرود این پلتفرم توضیحاتی دهید.
**پلتفرم فیلمنت از زمان مالکیت گلرنگ تا مدیریت جدید توانسته است که یک پکیج متنوع و سطح بالا در گونه های مختلف شامل کمدی، ملودرام ،مسابقه و سرگرمی ، وحشت، اجتماعی ، اسلشر، تریلر و نوآر به مشترکانش ارائه دهد. این روند مدیون مدیریت صحیح مدیرعامل فیلمنت (علی سرتیپی) و معاونت علی اسدزاده در گذشته و محمدرضا صابری در حال حاضر و سایر مدیران ارشد و میانی و کارکنان پرتلاش این مجموعه است. همکاری مجموعه گلرنگ و گلرنگ رسانه با علی سرتیپی محدود به پلتفرم فیلمنت نبوده و از یک دهه پیش این همکاری با تولیدات و تامین مشترک محتواهای شناخته شده و ماندگاری همچون فیلمهای “ورود آقایان ممنوع”، “آقایوسف”، “پرتقال خونی”، “سعادت آباد”، “عقاید آکتور”، “نهنگ عنبر”، “هزارپا”، “کلوپ همسران”، “مردی بدون سایه”، “رمانتیسم عماد و طوبی”، اولین سریال دلهره آور شبکه خانگی با عنوان “احضار”، اولین رئالیتی هنری-لایف استایل شبکه خانگی با نام “قاب سینما” و عناوین دیگری بوده که با مساعدت و همراهی ایشان در گلرنگ رسانه تولید یا عرضه و سرمایه گذاری شده اند و همچنین اعتلا و تبدیل شدن پردیس سینمایی کوروش به پردیس اول سینماهای کشور با همت و مدیریت علی سرتیپی و همراهی همه جانبه گروه گلرنگ بوده. البته که در کنار هر موفقیتی همواره نقدهایی هم وجود دارد که برخی سالم و بعضی مغرضانه هستند کمااینکه تلاشهای ناموفق اخیر برای اختلال و ایجاد شکاف تنها به واژه شیطنت رسانه ای معطوف خواهد شد و بس وگرنه فیلمنت در همین ماههای اخیر سریالهای خوبی مثل “در انتهای شب” و “افعی تهران” داشته که جریان سازی فراگیری داشته اند و در گذشته نیز سریالهایی مثل “راز بقا” یا “کلیله و دمنه” و… داشته که همچنان جزو محصولات ماندگار شبکه خانگی و صنعت سریال سازی ایران هستند. در عین حال فیلیمو هم سریالهای خوبی مثل “بازنده” داشته و نماوا هم اخیرا “غربت” را داشته که در نوع خود که یک سریال کاملا زنانه است اثری یکتاست…
*آینده فضای پلتفرم ها را چطور می بینید؟
**با نوعی افزایش بی رویه برای دریافت مجوز پلتفرم روبروییم در حالی که تنها پلتفرم های واقعا فعال فیلمنت، فیلیمو و نماوا بوده اند، دوره ای کوتاه هم تماشاخانه را داشتیم ولی مابقی پلتفرم ها بیشتر به ارائه همان محتوای آرشیوی بسنده کرده اند درحالی که کشور پهناور ایران بسیار بیش از اینها به تولید محصول متنوع فرهنگی نیاز دارد. امید است با حذف رقابت کاذب پلتفرمها با توجه به افزایش پلتفرمهای جدید و بهره مندی از مشاوره و تجارب مالکان اسبق ویدیو رسانه ها در دو دهه گذشته و برگزاری نشستهای هماهنگی دوستانه و کارشناسی در سطح مدیران ارشد تامین و تولید محتوای پلتفرمها در جهت کنترل و نظارت بر تولیدات و محصولات، با توجه به ظهور قریب الوقوع فضاهای شخصی اجتماعی جدید در آینده ،مانع از رقم خوردن اتفاقات تلخ و گرفتار شدن به سرنوشت موسسات ویدیو رسانه برای پلتفرمهای نمایش خانگی شویم.
نمایش خانگی/مجید نظری: سریال قهوه پدری تازه ترین کار سریالی مهران مدیری است که برخلاف همه حواشی، اتفاقا در کارنامه خود مدیری هم کار بدی نیست و در کنار آن در فضای پر از جدیت سریال سازی چه در تلویزیون و چه در شبکه خانگی، کاری است قابل اعتنا.
قهوه پدری که در فیلمنت عرضه شده، سریالی است که اول از همه در امتداد آن نگاه فانتزی سازی قبلی مهران مدیری در کارهایی مثل دراکولا و هیولا است یعنی جواد فرحانی تهیه کننده سریال به درستی دریافته که دلیل عدم موفقیت مدیری در فیلم ساعت ۶ صبح، ورود به جریانی است که شناختی از آن ندارد و برای همین است که خیلی آرام و نرم او را دوباره به دل کمدی کشانده است. این کمدی سازی با نوعی بزرگ نمایی در حالات و رفتارهای تیپ های داستانی به کار رفته.
به مانند همه کارهای مهران مدیری سریال قهوه پدری سریالی است که ولرم است یعنی نوعی کمدی که بیشتر به دنبال لبخند ایجاد کردن است تا اینکه مثل نمونه های تگزاسی به دنبال قهقهه باشد. مدیری برای ریسک پذیری پایین تر سراغ استفاده از شمایل آشنای کارهای قبلی هم رفته و فی المثل جواد رضویان را داریم که با همان لهجه سریالهایی مثل “در حاشیه” و “صفر ۲۱” اینجاست و بد هم نیست یعنی می تواند نمکی باشد بر موقعیت های دهشتناک پیش روی یک فرد فرهنگی.
مزیت بزرگ سریال قهوه پدری، کنار گذاشتن سیامک انصاری است که دیگر بیش از حد در کارهای مدیری در حال تکرار مکررات بود و به جایش سام درخشانی-تنهای تنها و بی پژمان- با گریمی پیرسرانه، وارد سریال شده و چقدر هم خوب سن و سال نقش و موقعیت کمدی را دریافته و چقدر میتواند پاس های خوبی به بازیگر مقابلش -ژاله صامتی- بدهد. صامتی هم مثل رضویان با شمایل آشنای زن سنتی پرهیاهو وارد قهوه پدری شده؛ این شمایل صامتی را اول بار حمیدرضا صلاحمند در کمدی دیدنی “نیش زنبور” آفرید و می بینیم که سالهاست که در حال بازنشر است و حتی چند فصل “زیرخاکی” براساس آن ساخته شد. صامتی اینجا ظاهرا طبقه اش را ارتقا داده و معاون بانک شده اما همان تیپ زن سنتی پرسروصدا را با خود آورده… بیتا سحرخیز-دیگر بازیگری که کنار صامتی در “نیش زنبور”-حضور داشت با تیپی تازه یعنی زنی جوان گرفتار نوعی چشم و همچشمی افراطی در سریال قهوه پدری حاضر شده. حضور همزمان دو بازیگر نیش زنبور در قهوه پدری را میتوان به هسته اصلی تولید آن کمدی موفق یعنی جواد فرحانی هم نسبت داد که اینجا هم تهیهکننده است.
در کنار سام درخشانی در سریال قهوه پدری، بازی های مکمل خوبی از ملیسا ذاکری، حامد وکیلی، سعید نعمتی و سهیلا کاشفی را شاهدیم و از همه بهتر حامد وکیلی است که همان سکانس های کوتاه را کاملا در خدمت خود درآورده و با نوعی بازی کلامی توام با تغییر میمیک میتواند مخاطب را سر ذوق بیاورد. سعید نعمتی نیز ذاتا بازیگر تپل بامزه ای است که جاهایی جوانی های اکبر عبدی را متبادر میکند و ملیسا ذاکری که قبلا در کارهای هاتف علیمردانی مثل “کوپه بی نام”، “آباجان” و “ستاره بازی” بازی کرده بود حالا با صدایی مردانه، نقش دختر جوانی را بازی میکند در آستانه وصلت با خانواده ای گرفتار بحران اقتصادی.
“قهوه پدری” همان داستان آشنای به قهقرا رفتن فرهنگ در جامعه ای را بیان میکند که مدعی تاریخ فرهنگی است و اینکه حالا بناست یک کتابفروش ورشکسته در مسیر یک سرقت قرار گیرد میتواند نسخه ای کمدی از برکینگ بد باشد. مهران مدیری همه سعی خود را کرده که در برگشت به کمدی،باز جذابیت ایجاد کند و اگر با محصول آخر فیلمنامه نویس سابقش-پیمان قاسم خانی در روزی روزگاری مریخ- قیاس شود حداقل هم در طراحی تولید و هم در کیفیت بازیگری، با اثری روبه جلوتر روبرو هستیم ضمن اینکه اینجا دیگر از نابازیگران لوس و بی مزه و دیلاق،خبری نیست و تیم تولید حرفه ای به کستینگ نسبتا حرفه ای منجر شده…
اگر به نسبت کمدی های متاخر چه سریال “چارپایه” در تلویزیون و چه فیلمهایی مثل “ملاقات با جادوگر” و “خجالت نکش” و “مفت بر” و… و چه حتی سریال “دفتر یادداشت” در شبکه خانگی مقایسه کنیم باز سریال “قهوه پدری” میتواند چه در روایت داستان و چه در کیفیت اجرا و بازی ها،اثری بهتر قلمداد گردد.
نمایش خانگی: نازنین صلحجو بازیگر جوان سینما که به تازگی فیلم “کارزار” ساخته شهرام اسدزاده را بر پرده سینماها داشت، با فیلم “شبگرد” ساخته فرزاد موتمن کارگردان ژانرگرای سینمای ایران دوباره به پرده سینماها بازگشته تا در یک فصل اکران، دو فیلم جدی بر پرده سینماها داشته باشد تا نوید چهره جدیدی در سینمای ایران را بدهد.
تفاوت ساختاری “کارزار” که یک درام اجتماعی آسیب شناسانه است با “شبگرد” که فیلمی است با روایت متقاطع و پرپرسوناژ، وجه تجربهگرای صلحجو را به نمایش گذاشته است.
نازنین صلحجو در “کارزار” و “شبگرد” دو شمایل متفاوت را ارائه داده تا تواناییهای خود را نشان دهد و جا پای بازیگران زن بزرگ سینمای ایران بگذارد.
صلحجو کوشیده عین نقش را زندگی کند و به بیان بهتر ورای تکنیکگرایی،ازجمله بازیگرانی است که میتواند حس و حال کاراکتر را در دل درام بازنمایی کند.
نمایش خانگی/مجید ناصری: سریال “بازنده” ساخته امین حسین پور و تهیهکنندگی احسان ظلی پور به عنوان اولین تجربه سریال سازی کارگردان، کار شسته رفتهای است و در مجموع توانسته مورد توجه مخاطبان گونه جنایی قرار گیرد.
بازنده خیلی خوب داستان خود را شروع کرد و قسمت اول آن خودش یک فیلم کامل بود چون عناصر ایجاد تعلیق در ژانر جنایی را خوب رعایت کرده بود و در تلاش کارگردان و تهیهکننده برای اینکه داستان خود را فرازمانی-فرامکانی کنند، قابل تحمل بود.
بازی های بازیگرانی مثل علیرضا کمالی، صابر ابر، سارا بهرامی، رویا جاویدنیا خوب بود اما پیمان قاسم خانی انگار بی درک از فضای جنایی وارد کار شده و با همان گویش فیلمی مثل “سن پطرزبورگ” که البته ناشی از آن است که بازیگری را جدی نگرفته و شاید به خاطر عدم اقبال به تجربیات نویسندگی اخیرش،گریزی زده به بازیگری.
آنچه بسیاری به عنوان نقیصه بازنده میشمارند که فضای کار و طراحی صحنه ایرانی نیست چندان نباید محل مناقشه باشد چون اساسا بنا نیست هر داستانی را عین واقعیت تصویر کرد و اگر این طور باشد چه فرقی است میان مستند و داستان.
با مرور سریال بازنده و کلا سریالهای جنایی این سالها آنچه بیش از همه کمبود آن حس میگردد فقدان بازیگرانی است که بتوانند نقشهای پلیس و کارآگاه های آگاهی را متنفذ و باتحکم نشان دهند. علیرضا کمالی خوب بازی کرده اما درنظر بگیرید اگر همین نقش را فرامرز قریبیان و جمشید هاشم پور با آن نگاه نافذ و عقابی خود اجرا میکردند چقدر اجرا متفاوت میشد.
هنوز هم اگر مقایسه کنیم می بینیم فرامرز قریبیان در آثاری مثل “سناتور”، “گناهکاران”، “قانون” یا جمشید هاشم پور در “آواز قو”، “شبیخون” و “چهره به چهره” چنان نقشهای پلیسی را درآورده اند که واقعا هر بازیگر دیگری چاره ای ندارد جز آن که در همین حد و اندازه ها باشد.
“بازنده” تلاشی موثر است در ژانر جنایی و بهتر میشد اگر در آن نقشهای کارآگاهی از بازیگران به مراتب باتجربه تری استفاده میکرد…
نمایش خانگی/پیمان مقیمی: مصطفی کیایی کارگردانی که پیشتر سریال “همگناه” را برای شبکه خانگی ساخته بود اخیرا درگیر تولید سریال تاریخی “هزار و یک شب” شده که به زودی در فیلیمو عرضه خواهد شد.
محسن کیایی بازیگر “هزار و یک شب” در گفتگو با فریدون جیرانی در برنامه ۳۵ میلیمتری اولین اطلاعات درباره این سریال را ارائه داده و از چندملیتی بودن پروژه گفت.
بنا به اظهارات محسن کیایی، سریال “هزار و یک شب” که برآمده از همان داستان های معروف هزار و یک شب است با همکاری فیلیمو و یک کمپانی معتبر ترک به تولید میرسد و روال طراحی و پیشبرد پروژه طوری بوده که سریال به جز ایران و ترکیه امکان ارائه در کشورهای حوزه خلیج فارس را هم داشته باشد.
نغمه ثمینی نویسنده سریال “شهرزاد” به عنوان نویسنده سریال “هزار و یک شب” در کنار کیایی بوده و سعی شده تا بخش های جذاب داستان های هزار و یک شب به سریال بدل شود.
محسن کیایی از این گفته که “هزار و یک شب” اولین سریال فرامنطقه ای ایران است که چه در تولید و چه در سوژه پردازی، نگاهی فرامکانی دارد تا بتواند مخاطبانی از ایران تا ترکیه و عربستان و امارات و هند و…، را به خود جلب کند.
نمایش خانگی/مجید ناصری: مهرداد عزیزی پارسا با فیلمهای تلویزیونی «پیشرو»، «قاب رفاقت» و فیلم کوتاه «تاسیان» منتخب چندین جشنواره معتبر خارجی و داخلی بوده است.
سارا خان رمکی بازیگر و نویسنده اهل تنکابن به عنوان بازیگر در فیلم داستانی دکارت به کارگردانی مهرداد عزیزی پارسا ایفای نقش میکند.
در خلاصه این فیلم آمده است: «الناز و سعید که درگیر دیزاین قسمتی از خانه خود هستند متوجه اختلاف خانوادگی دوستشان شده و برای حل این اختلاف وارد خانه آنها میشوند، خانهای که دیزاین آن بهم ریخته است.»
در این فیلم بازیگرانی چون ساره رشیدی، امیرحسین رضازاده، مبین رستگار، سارا خان رمکی و مهرسام خلیلی به ایفای نقش پرداختهاند.
عوامل این فیلم عبارتند از: تهیه کننده: انجمن سینمای جوانان ایران، کارگردان: مهرداد عزیزی پارسا، نویسنده: فردین انصاری، مدیر فیلمبرداری: کیوان شعبانی، مدیر صدابرداری: مجید امینی، تدوین: مرجان طبسی، جانشین تهیه: علیرضا بهرامی، دستیار کارگردان و برنامهریز: سمانه یداللهی، طراحی و ترکیب صدا: مجید امینی، تصحیح رنگ و نور: مهران دوستی، طراح صحنه و لباس: آرمیتا فرج اللهی، طراح چهره پردازی: فاطمه فلاح، دستیار دو کارگردان: مهدیار راستین فر، مدیر تدارکات: امیر رضا فاطمی کیا، عکاس: حمیدرضا برزگر، سجاد قلی پور، گرافیست: فریما کاتبی فر، مجری طرح: موسسه فرهنگی و هنری خورشید مهد نورا، گروه فرهنگی و هنری میم را.