نمایش خانگی: کمتر پیش می آید که مستند آن هم از نوع سیاسی در شبکه خانگی توزیع شود اما کیوان مهرگان خبرنگاری که در جریان حوادث بعد از انتخابات88 مدتی بازداشت شده بود اخیرا مستندی به نام «قابها» را به شبکه خانگی عرضه کرده که علیرغم تیراژ محدود اقبال مثبتی نسبت به آن وجود داشته است.
به گزارش سایت خبری-تحلیلی «نمایش خانگی» راوی مستند«قاب ها» صادق زیباکلام است و فیلم شامل یک مونولوگ ۳۰ دقیقهای با موضوع تاریخ معاصر ایران است.
در این مستند به دفاع مقدس، نهضت ملی، مشروطه، چند واقعه ورزشی و سیاسی معاصر، شخصیت های ورزشی و سیاسی معاصر که در جامعه تاثیرگذار بودند، اشاره شده است. از جمله شخصیت هایی که به آن اشاره شده است می توان به زنده یاد جهان پهلوان تختی و جایگاه او در جامعه و تاثیرگذاری این شخصیت چه در ورزش و چه در سیاست اشاره کرد.
کیوان مهرگان که تهیه کنندگی و کارگردانی «قابها» را برعهده داشته در گفتگویی با «اعتماد» به چگونگی تولید این مستند اشاره کرده است.
اينكه چه چيزي سبب موفقيت اين مستند در فروش شده شايد به سوژه آن مربوط است، موضوعي كه سالها پيش ذهن مهرگان را به خود مشغول كرده بود: «من بچه اسلامآباد غربم. جايي كه با تهران ششصد كيلومتر فاصله دارد. بعد از جنگ و با اعمال نظام سهميهبندي كنكور، اسلامآباد غرب منطقه سه به حساب آمد. اين سهميهبندي امكاني را فراهم كرده بود تا جوانها بتوانند با استفاده از آن در دانشگاههاي معتبر كشور پذيرفته شوند. در تعطيلات ميانترم كه اين دانشجوها به شهرشان بازميگشتند، حرفهاي زيادي از جهان ناشناخته دانشگاه و شهر تهران داشتند. دوستان هم دور آنها حلقه ميزدند و اين خاطرات را ميشنيدند.»
از ميان همين خاطرات كيوان مهرگان با اتاق دكتر زيباكلام در دانشگاه تهران مواجه شد. البته آن زمان تنها دو قاب عكس روي ديوار اتاق استاد دانشگاه تهران جا خوش كرده بود، يكي تصوير نلسون ماندلا و ديگري گربهاي كه دختر زيباكلام آن را نقاشي كرده بود. اين خاطره با مهرگان ماند تا اينكه دست تقدير او را به دنياي روزنامهنگاري كشاند: «به واسطه حرفهام، زياد به آقاي زيباكلام مراجعه ميكردم اما عموم قرارهاي ما يا تلفني بود يا در منزل ايشان گذاشته ميشد. ماجرا به همين روال ادامه پيدا كرد تا سال ٩٠ كه تقريبا امكان فعاليت مطبوعاتي نداشتم، ولي دلم براي كساني كه به واسطه كارم با آنها در ارتباط بودم، تنگ شده بود. يكروز تصميم گرفتم دكتر زيباكلام را ببينم. تماس گرفتم و گفت بيا دانشگاه تهران. وارد اتاق كه شدم، نخستين چيزي كه يادم افتاد خاطرهاي بود كه از اتاق او شنيده بودم، همان دو قاب ماندلا و نقاشي يك گربه.»
اينبار اما ديوار اتاق دكتر زيباكلام در دانشكده حقوق، محدود به دو قاب نبود. مهرگان با انبوه قابهايي مواجه شده كه اتفاقا تناقض فراواني با هم دارند: «مثلا هم عكس قوام روي ديوار بود و هم ماشين له شده مصدق! پرسيدم اين قابها چه ربطي به هم دارند؟ آقاي زيباكلام گفت داستانشان مفصل است و اگر بخواهي برايت تعريف ميكنم. همان موقع به ذهنم زد و گفتم حاضريد اين توضيحات را جلوي دوربين بدهيد؟ چند ثانيه مكث كرد و گفت: بله.»
پاسخ مثبت زيباكلام به روايت اين داستانها در ادامه موجب شد تا همكاري تمام و كمالي براي ساخت اين مستند داشته باشد. مثلا مهرگان رد كردن دوربينها را به استاد سپرده و براي اين كار خودش را درگير مجوزهاي مرسوم و معمول نكرده است. او معتقد است، همكاري زيباكلام ناشي از شناختي است كه از رسانه دارد: «آقاي زيباكلام هيچ مشكلي با رسانه ندارد. قدرت رسانه را بسيار ميفهمد و اهميت رسانه را درك ميكند و او از كوچكترين فرصتي براي بيان ديدگاههايش استفاده ميكند. به همين خاطر شهرت او فراتر از تهران و محيط دانشگاهي است و همين حالا خيليها از شهرستان درخواست كردهاند كه شرايط حضور مستند «قابها» را در شهرشان فراهم كنيم. آقاي زيباكلام به مدد شبكههاي اجتماعي به قهرمان تلگرام تبديل شدند. هيچكدام از شخصيتهاي دانشگاهي ما، حتي يوسف اباذري كه آن حرفها را درباره مرتضي پاشايي زد و جنجال به پا كرد، به اندازه آقاي زيباكلام مشهور نيست و مورد اقبال جامعه قرار ندارد.»
در ادامه مهرگان بعد از مونتاژ «قابها» به فكر نمايش فيلمش ميافتد: «سال ٩١ من جرات نميكردم بگويم چنين فيلمي ساختهام. يك تعداد نمايش محدود خانگي براي دوستانم گذاشتم و از طريق يكي از دوستان فيلم را به جشنواره سينماي نسل شرقي كانادا فرستادم. برخلاف انتظارم فيلم در آن جشنواره نامزد بهترين مستند شد. سال ٩٣ حسين گوهري پيشنهاد داد كه فيلم را در جشنواره سينماحقيقت اكران كنم. اما من آن زمان همچنان متقاعد نشده بودم فضا براي اكران چنين فيلمي مساعد باشد. سال ٩٤ كه بعد از هشت، نه ماه با آزادي مشروط از زندان بيرون آمدم، عطش بسياري داشتم كه شرايط زندان را پشت سر بگذارم و به فضاي حرفهاي و فعاليتهاي كاريام بازگردم. تصميم گرفتيم فيلم را براي حضور در جشنواره سينماحقيقت آماده كنيم. ايدهاي داشتم كه بتوانم فيلم را بعد از گذشت پنج سال، نمايش دهم. آن ايده اين بود كه بعد از پنج سال با خريد قابي به ديدن دكتر زيباكلام ميروم و در ادامه هم اين ايده با موافقت دوستان مواجه شد و من بدون سوداي نامزدي و جايزه، فيلم را در جشنواره سينماحقيقت نمايش دادم.»
«قابها» قرار بود در گروه هنر و تجربه هم روي پرده برود، اما به دليل زمان كوتاه آن، بايد با فيلم ديگري در يك سئانس قرار ميگرفت. مهرگان اما راضي به انجام اين كار نشد چرا كه ميخواست فيلم به تنهايي روي مخاطب تاثير بگذارد، از همين رو تصميم گرفت اين مستند را در شبكه نمايش خانگي عرضه كند: «طبق قانون بايد موسسهاي درخواست عرضه فيلم را بدهد. با دفتر نظارت و ارزشيابي وزارت ارشاد تماس گرفتم و گفتند اگر تيراژت پايين باشد به خودت مجوز ميدهند. همين اتفاق افتاد و به ما مجوز دادند. خوشبختانه حتي يك فريم هم از فيلم در نيامد و همكاري باورنكردني و برخورد خوب و همدلانهاي با من داشتند.»
«قابها» با محوريت روايت صادق زيباكلام از تاريخ معاصر ساخته شده است. در اين مستند مهرگان فرض را بر اين گذاشته كه مخاطب براي نخستينبار با نام صادق زيباكلام برخورد ميكند: «يك چيزي را فراموش نكنيد، آقاي زيباكلام از سال ٩٢ به اين طرف به ستاره فضاي مجازي تبديل شد. تا قبل از آن و به خصوص سال ٩٠، او چهرهاي بود كه ميان جماعت روزنامهخوان شناخته شده بود. اگر خاطرتان باشد بعد از آن صحبتي كه درباره رضاشاه در شبكه چهار كرد، مورد توجه شبكههاي اجتماعي قرار گرفت. كليت ديوار اتاق او در دانشگاه عكس ذهني آقاي زيباكلام درباره تاريخ معاصر است. خب، آقاي زيباكلام هم شخصيت پر شر و شوري دارد و بسيار بازيگوش است. به نظرم نياز بود چنين كاراكتري به مخاطب معرفي شود.»
مهرگان تلاش كرده از خلال روايت تاريخ معاصر، گريزي هم به وقايع ٨٨ بزند، اتفاقي كه چندان در حوزه مستندسازي و سينما مرسوم نيست: «در مجامع رسمي هنري حرفي به غير از فيلمهايي چون «قلادههاي طلا» و «ماهگرفتگي» كه روايتي يكطرفه از ماجراهاي ٨٨ دارند، موضعگيري ديگري نديدهايم و به اين شكل اجازه ندادند آدمهاي ديگر، روايت خودشان را از اين مساله داشته باشند. در سكانسي از «قابها» تصاويري از دادگاههاي ٨٨ براي نخستينبار در يك فيلم مستند به نمايش درميآيد و آقاي دكتر زيباكلام به عنوان چهرهاي شناخته شده ميان اصلاحطلبان، ديدگاه خودش را درباره آنچه منتهي به دادگاههاي سال ٨٨ و بعد از آن شده به صورت موجز بيان ميكند. من فكر ميكنم جناح مقابل تلاش كرد با راه انداختن ٨٨، جناح اصلاحطلب را به كلي از عرصه سياسي حذف و منزوي كند. در ادامه اما فعل و انفعالاتي اتفاق افتاد كه اين پروژه را با شكست صددرصد مواجه كرد. همانطور كه امروز ميبينيد بعد از گذشت هفت سال از آن واقعه جناح اصلاحطلب زندانهايشان را رفتند، توقيفها و محروميتها و ردصلاحيتهايشان را كشيدهاند و هم در رياستجمهوري و هم در مجلس و شوراي شهر اكثريت آرا را در اختيار دارند.»
كيوان مهرگان كه اين روزها در تدارك ساخت مستند تازهاش با نام «٣٣٥٠ روز» است قرار است اينبار به واسطه يك عكس تصوير عجيب و غريب آدمهاي مختلفي را روايت كند: «از مرگ و مهاجرت گرفته تا عشق و ازدواج و انزوا و قدرت در اين عكس اتفاق افتاده است. هشتاد درصد تصاوير اين مستند فيلمبرداري شده و بيست درصد آن باقي مانده است. فكر ميكنم نسخه اوليه اين فيلم تا شهريورماه آماده شود.»
او توصيهاي هم به مستندسازاني دارد كه تا امروز خطر عرضه آثارشان را در شبكه نمايش خانگي به جان نخريدهاند: «ميخواهم به همكارانم در سينماي مستند بگويم كه قطعا با يك برنامهريزي درست ميشود مستند كوتاه را هم به شبكه نمايش خانگي برد. همچنين از كساني كه در حوزه پخش فعاليت ميكنند استدعا دارم، در اين بخش جايي هم براي توزيع مويرگي مستند در نظر بگيرند. فيلم مستند پايه فيلم داستاني و تقويتكننده ذائقه مخاطب است. ذائقه مخاطب با ديدن فيلم مستند به خصوص فيلمهاي مستند سياسي، كه در سينماي ايران انگشتشمار است، تقويت ميشود.»