نمایش خانگی/مجید ناصری: سریال شبکه مخفی زنان ساخته افشین هاشمی با وجود حاشیه سازی های متعدد بخصوص بر سر توقیف و در عین حال استفاده از انبوه بازیگر معروف و حتی قرار دادن علیرضا زرین دست در مدیریت فیلمبرداری، نتوانست موجی در شبکه خانگی ایجاد کند.
یک دلیل این امر به پراکنده گویی سریال برمیگشت و اینکه محمد رحمانیان نویسنده سریال میخواست هرچه کاراکتر زن شهیر است را در یک سریال وارد و خارج کند که البته برای خبرسازی های هفتگی خوب بود اینکه مثلا یک بار پروین اعتصامی وارد سریال شود، یک بار ایران تیمورتاش، یک بار نصرت الملوک کاشانچی، یک بار پری آقابایف، یک بار نیمتاج سلماسی و…
ولی اینکه کل سریال را به چشم یک بولتن خبری بنگرید و سعی کنید مثلا هر هفته با رونمایی از یک شخصیت دارای معادل بیرونی، تیتر سازی کنید معلوم است که جواب نمیدهد وقتی خط داستانی جذاب و واحدی وجود نداشته باشد و بخواهی سی قسمت هم داستان را ادامه دهی.
سریال هایی مثل پوست شیر هم برای آن که به آب بندی نیفتد تبدیل شدند به سه فصل هشت قسمته یا سریال خاتون که باز در سه فصل هشت قسمته پخش شد یا حتی در تلویزیون سریال رحیل در دو فصل حدود بیست قسمته پخش شد. درست است که سریالهایی مثل شهرزاد را داشتیم که فصل اول آنها تا ۲۸ قسمت بود ولی آنجا کشش داستانی ایجاب میکرد که داستان ادامه پیدا کند ولی واقعا خط داستانی شبکه مخفی زنان آن قدر جذابیت پیگیری نداشت که سی قسمت ادامه یابد.
محمد رحمانیان به عنوان نویسنده شبکه مخفی زنان می توانست به جای کش دادن داستان سریال تا سی قسمت نهایتا آن را در ده قسمت جمع میکرد یعنی از زوائد و شاخ و برگ های اضافی میزد و به جایش یک داستان واحد مثلا ماجرای همان میرزا محمود زنبورکچی و مسأله تعدد زوجاتش را تعریف میکرد که هرچند یادآور کمدی های نصرت کریمی-مثل عیالوار و تختخواب سه نفره است- ولی به هر حال مخاطب را سردرگم و مغشوش نمیکرد که بالاخره شبکه مخفی زنان داستان چه کسی و چه چیزی را میگوید؟ اینکه رحمانیان در عین اینکه چیزی را نوشته که یادآور عیالوار است ولی در عین حال بناست تعابیر سیاسی به آن منگنه کرده و ربطش هم دهد به فمینیسم، باعث شده با محصولی سردرگم روبرو باشیم که نه میتواند مخاطب عام را جلب کند و نه مخاطب خاص را.
اگر آثاری که افشین هاشمی تا اینجا کارگردانی کرده مرور کنیم می بینیم که هیچ کدام از فیلمهایش-نه گذر موقت و نه خداحافظ دختر شیرازی- و نه هیچ کدام از سریالهایش-نه همین شبکه مخفی زنان و نه آن یکی داوینچیز- خط داستانی پر و پیمان که به کار یک محصول جذاب بیاید را ندارند و برای همین هم بود که هر دو فیلم سینمایی اش در گیشه، شکست خوردند. هاشمی البته شاید به خاطر علایق ژورنالیستی خوب بلد است با قرار دادن اله مان های فرامتنی، اثرش را پروپاگاندا کند ولی کجاست سریالی که بشود حتی ده قسمت آن را مداوم دید؟ البته قبل از آن کجا بود فیلمی که بتواند در جلب مخاطب، موفق باشد؟ تنها خاطره خوب مان از فیلمسازی افشین-که اتفاقا سینماگر فهیمی هم هست-فیلم خسته نباشید است که آن هم به خاطر دوکارگردانه بودن و اشتراک با محسن قرایی، نمیتواند محصول خالص هاشمی باشد پس نیک تر آن است که افشین هاشمی فعلا دور سریال سازی را خط بکشد و حتی اگر میخواهد فیلم بسازد بر روی متونی از فیلمنامه نویسان امتحان پس داده کار کند. متاسفیم که بگوییم تنها تجربه سینمایی محمد رحمانیان-نویسنده شبکه مخفی زنان- هم فیلمی کسالت بار به نام سینمانیمکت بود و افشین هاشمی برای نگارش فیلمنامه باید سراغ سناریست هایی صاحب رزومه موفق در سینما و تلویزیون برود و بعد از آبدیده شدن در فیلمسازی، به سراغ مینی سریال سازی و سپس سریال سازی بیاید؟
نمیشود از شبکه مخفی زنان گفت و از هنر دست زریندست نگفت که واقعا قاب های دل انگیز و خواستنی اش حتی در مغشوش ترین روایت نیز حظ بصری را ایجاد میکند و چه حیف که چنین هنرمندانی، هیچ رهروان صادقی نداشته اند.