نمایش خانگی/هانیه مظفری: سریال سقوط تازه ترین محصول امنیتی تولیدی توسط تیم محمدحسین مهدویان به شمار میرود که به جای خودش، سجاد پهلوانزاده تدوینگر آثارش در جای کارگردان نشسته و مهدویان خودش مشاور اثر است.
خط داستانی سریال ورای شباهت به نمونه های خارجی طوری ایرانیزه شده که جذابیت لازم برای پیگیری را داشته باشد ولی به مانند اکثر کارهای مهدویان، فقدان منطق است که اپیزودهای مختلف سریال را رنج میدهد.
سازندگان #سقوط هرجا که نمی توانند از منظر سیر منطقی داستان، تعلیق ایجاد کنند یک حادثه تصادفی و عمدتا مشتمل بر کشت و کشتار در سریال قرار میدهند تا به زعم خودشان مخاطب را تشنه قسمت بعد نگه دارند ولی مشکل آنجاست که خط اصلی داستان، زیادی خلوت و کم ماجراست.
طبیعی هم هست، تخصص اصلی مهدویان و تیمش در مستندنگاری است و نقطه اوج آن هم ایستاده در غبار که صرفا اتفاقاتی مستند بازسازی شده بود.
این روند به خوبی در درخت گردو -به تهیهکنندگی همین محمدرضا منصوری که تهیهکننده سقوط است- پی گرفته شده بود و آنجا چون با یک فیلم نود دقیقه ای روبرو بودیم و التهاب شیمیایی شدن فینفسه بالا بود باز محصول، قابل تحمل شده بود ولی درخت گردو نیز از منظر دراماتیک خیلی پایینتر از بازی بزرگان کامبوزیا پرتوی یا حکایت عاشقی احمد رمضانزاده درآمده بود.
سقوط به لطف تجربیات محمدرضا منصوری در مدیریت تولید، از نظر پروداکت،اثری قابل قبول و انفجارهای مرگبار آن نیز دیدنی از کار درآمده ولی ای کاش یک فیلمنامه نویس متبحر کنار کار بود و اثر را در قالب یک سریال واقعی بازنویسی میکرد تا حین تماشای سریال مدام این حس بهمان دست ندهد که انگار داریم تکه های بریده از یک فیلم نود دقیقه ای را مشاهده می کنیم، آن هم فیلمی که برای بالا بردن تایم آن به فرمت سریال تا جایی که میشده از شیرین کاری های غالبا بی ربط عباس جمشیدی هم استفاده شده…
خیلی خوب است که مهدویان و تیمش میتوانند مدام کار کنند و از سینما تا شبکه خانگی فعال باشند ولی برای پیشرفت باید بیش از اینها بر روی متون فیلمنامه خود کار کنند. آنچه مهدویان تاکنون از ایستاده در غبار تا ماجرای نیمروز و حتی لاتاری و زخم کاری ارائه کرده بود نوعی برگردان تصویری اتفاقاتی است که اگر آنها را بچلانی، نهایتا به دو صفحه پاورقی در مجله ای عامه پسند میرسی. سریال سازی، سریالنویس حرفهای هم میخواهد.