نمایش خانگی/تینا جلالی: شبکه نمایش خانگي در اين سالها بسيار محل بحث مناقشه بوده و تصميمگيريها و سياستگذاريها در اين خصوص همواره اظهارنظرها و واكنشهايي را از سوي رسانهها و اهالي سينما برانگيخته است.
به گزارش نمايش خانگي از جمله مصوبه واگذاري نمايشهاي شبكه خانگي و پلتفرمها به صدا و سيماكه علاوه بر رسانهها و بدنه سينما، سازمان سينمايي وزارت ارشاد را هم به اعتراض واداشته است.
آنچه ميخوانيد گفتوگویی است با عليرضا رييسيان، فيلمساز نامآشنا كه جداي از كار هنري، فعاليتهاي صنفي هم در سينما داشته است.
* در آغاز بحث بد نيست از كيفيت و محتواي سريالهايي كه در شبكه نمايش خانگي پخش ميشود صحبت كنيد. سريالهاي نمايش خانگي را تماشا ميكنيد؟
**وقتي ما از كيفيت سريال نمايشي صحبت ميكنيم، هم بعد فني يعني زيباييشناسي تصوير و ساختار بصري را در نظر ميگيريم و هم به لحاظ محتوايي يعني داستان، بازي و ميزانسن منظورمان است. يعني هم محتواي فني و هم محتواي هنري را توامان در نظر ميگيريم. من كه فرصت نميكنم همه سريالها را ببينيم؛ ولي به نظرم استاندارد كارها، رضايت مخاطب را جلب نكرد. به اين نكته دقت كنيم كه ساخت سريال در پلتفرمها به سابقه نياز دارد. اول از همه كساني كه اين سفارشها را ميدهند و پول و سرمايه را به گردش در ميآورند، بايد شناخت كافي از اين مقوله داشته باشند و آنهايي كه سفارشگيرنده هستند هم بايد در جايگاه و مرتبه معين قرار داشته باشند. راهاندازي اين پلتفرمها كه اصطلاحا به آنها Video On Demand ميگويند در اواخر رياست دكتر ايوبي شكل گرفت. متاسفانه در همان ابتدا آنهايي كه مجوز گرفتند، خيلي تعدادشان زياد بود و سامانههايي كه بهطور جدي وارد عرصه توليد و نمايش شدند، اصلا با ذات طبيعت اين بخش نمايشي سازگار نبودند. روي صحبتم با چند پلتفرم است كه در حال حاضر سريالهاي داستاني پخش ميكنند. اصلا از ابتدا حرفه اصلي آنها اين نبود. از كار ديگري به اين حرفه منتقل شدند. به دليل اينكه در ابتدا درآمد زيادي نداشتند ولي تصور ميشد در دوره پاندومي ميتوانند به صورت گسترده فعاليت كنند و منبع مالي خوبي كسب كنند اما در عمل ديديم اين اتفاق نيفتاد؛ به دليل عدم شناخت آنها از اين مقوله و همچنين مديريت ضعيف و محصولاتي كه ارايه كردند، نتوانستند موفق باشند. شما نگاهي به استريمهاي موفق در دنيا بيندازيد؛ از نتفليكس، اچبياو، آمازون يا هلو يا اپلتيوي و … كه چند سال قبل راه افتاد، همه از تيمي كاملا شاخص بخش مديريت سمعي – بصري در حرفه خودشان در امريكا تشكيل شدهاند و سابقه طولاني در اين كار دارند و با اين سابقه توانستهاند در دو سالي كه بحران فراگيري ويروس كوويد 19 دنيا را گرفت، مخاطبان زيادي جذب كنند. به عنوان مثال نتفليكس توانست به سود سرشار برسد، چون خيليها در دنيا در خانه بودند و استفاده آنها براي سرگرمي براي بحراني كه به وجود آمده بود، همين تلويزيونها و پلتفرمها بود و توانستند بعد از آمازون دومين رشد سود سهام را داشته باشند اما آنهم در گزارشي كه اخيرا خواندم در سه ماهه اول 2022 دويست هزار مشترك را از دست داده و سهامش 22 درصد تنزل كرده. اين يعني اقتصاد شفاف؛ براي اينكه مخاطبشناسيشان با آمار و عدد و رقم معين ميشود. حالا با اين مقدمه ميخواهم بگويم در شروع كارِ پلتفرمهاي داخلي، راه اشتباه طي شد و سرمايهگذاريهاي درستي انجام نشد و حتي آنها هزينههاي توليد فيلم در سينما و تلويزيون را هم بهشدت افزايش دادند؛ طوريكه خودشان هم ديگر نميتوانند ريخت و پاش مالي گذشته را داشته باشند و آن ميزاني كه سرمايهگذاري كردند به سودآوري مالي برسند. مجموعا همه اينها نشان ميدهد با برنامه و تجهيز نيروي انساني كار مديريت نشد. البته از ابتدا كساني كه اين مقوله را ميشناختند، پيشبينيشان اين بود كه پلتفرمهاي داخلي موفق نخواهند شد.
* اين پلتفرمها در ابتدا رسالتشان تشكيل بانك گستردهاي از فيلمها و سريالها با هزينه بسيار كم براي مخاطبان بود اما در ادامه اين مسير عوض شد. در حال حاضر آرشيو اين پلتفرمها به فيلمهاي خاصي محدود شده و افرايش بالاي هزينهها را شاهد هستيم. طوريكه مخاطبان زيادي نسبت به اين مقوله گلايه و اعتراض دارند. نظرتان چيست؟
**اصولا استريمها در دنيا دو بخش نمايشي در تعريفشان وجود دارد. يكي بخش آرشيو است كه از فيلمها و سريالهاي مستند و داستاني قديمي جذاب تشكيل شده و كاملا هم اين محصولات ژانربندي و دستهبندي موضوعي يا تاريخي ميشوند و به اين صورت نيست كه مثل ايران فضاي آن آشفته و فقط فيلمها در باكس و صندوقچه آنها نمايش داده شود. نكته دوم توليدات خود اين پلتفرمهاست. يعني يا توليد ميكنند يا از ديگران كه توليد كردند، ميخرند و به نمايش ميگذارند. در اين مورد هم در پلتفرمهاي داخلي چيزي كه به لحاظ آماري ميبينيد به نسبت سرمايهگذاري كه شده موفقيتآميز نبوده. ما كه در ايران آمار درست و دقيق نداريم و هنوز نميدانيم تلويزيون چقدر بيننده واقعي دارد، پلتفرمها هركدام چقدر موفق بودند و چقدر سرمايهگذاري كردند و چقدر سودآوري يا شكست داشتند. فعلا تنها مرجع رسمي ساتراست كه پيش از عيد نمونه آماري را منتشر كرد و در رسانهها بازتاب داشت. رقمي كه منتشر شد حاكي از اين است كه مجموعه سه، چهار پلتفرم اصلي، نزديك به دو ميليون نفر مشترك دارد. اين رقم در مقابل هشتاد و خردهاي ميليون نفر جمعيت ايران خيلي ضعيف است. حالا اگر به ازاي هر كدام از اين دو ميليون مشترك، سه نفر بهطور متوسط از اين پلتفرمها استفاده كرده باشند، ميشود شش ميليون ولي براي حق اشتراك اصلي دو ميليون هزينه پرداخت ميشود و اين رقم يعني نيم درصد كل كشور. يعني اين پلتفرمها حتي در دوره كرونا كه خيلي از مردم از دانشجويان گرفته تا بچههاي مدرسهاي كارمندان و همه در خانه بودند، باز مراجعهكننده زيادي نداشتند، چون كه سليقههاي مختلف و متفاوت را پوشش نميدانند و بسياري از كارها شبيه سريالهايي بود كه از تلويزيون قبلا پخش ميشد يا در حال پخش بود. از نظر ساختار و نيروي سازنده و استفاده از عوامل، بازيگر و طراح همينطور نتيجه نهايي بسيار شبيه كارهاي تلويزيون خودمان بود. حتي نتوانستند بازيگر تربيت كنند. به يكباره ميديديم همزمان در دو پلتفرم چند بازيگر در دو سريال بازي ميكنند و باز در تلويزيون هم همين بازيگران حضور داشتند. با اين تفاوت كه كارهاي تلويزيون مجاني پخش ميشود، در پلتفرمها فقط در زمينه پوشش خانمها و روابط كاركترها كمي فضا بازتر است. به نظر من اگر پلتفرمها توانستند بيننده كمي به خود جذب كنند به همين دليل بود، وگرنه جذابيت ويژه و خاص ديگري را در اين پلتفرمها شاهد نيستيم. نيروهاي به كار گرفتهشده هم در اين پلتفرمها از كارمندان بازنشسته صداوسيما و وزارت ارشاد هستند كه فقط تخصصشان مميزي است و نه شناخت دراماتورژي.
* فيلمنامهها هم كيفيت آنچناني ندارند.
**به نظرم سناريوها به لحاظ تكنيكي قوي نيستند و ساختارهاي متوسطي دارند. متاسفانه بايد گفت پلتفرمها نتوانستند روي فيلمنامهنويسان خوب سرمايهگذاري كنند و حقوق كتابهاي خوب داخلي را براي اقتباس بخرند يا از كارگردانهاي خوب و كساني كه در سينما داراي جايگاه هستند استفاده كنند. هر كسي به آنها كاري ارايه ميكرد، ميخواندند و نظري ميدادند و طبيعتا بهترينها به اين روش انتخاب نميشد. بنابراين در دو بخش خريد فيلمهاي قديمي كه ارقام خيلي كمي به سازندگان آثار پرداخت ميكردند و آرشيو هم عموما ناقص است و كيفيت بد تصويري كارهاي قديمي هم ناموفق هستند. نكته مهم ديگر اينكه هيچكدام از اين سريالها در كشورهاي منطقه خريداري و پخش نشد؛ در حالي كه اولين فاكتور چنين سرمايهگذاري كلاني فروش به خارج از مرزهاي داخلي است؛ ولي طبق آمار ساترا مشترك نتفليكس در داخل كشور كه به زبان اصلي پخش ميشود و دريافت كردن فيلمهايش به سادگي نيست 9 ميليون مشترك دارد. يعني چهار و نيم برابر كل پلتفرمهاي داخلي. ما حتي مثل سريالهاي اسپانيايي كرهاي يا تركي هم نتوانستيم مخاطب داشته باشيم. به هر حال سريالهاي كرهاي، اسپانيايي و آسيايي از پربينندهترين سريالهاي خود نتفليكس بودند. همين كافي است كه بفهميم مسير درست طي نشده و راه غلط همچنان تكرار ميشود.
* البته در ابتداي راه براي اكران و نمايش بعضي فيلمهاي داخلي مناسب بودند اما سرعت قاچاق، كمي مسير را با مشكل مواجه كرد؛ البته كه بحث قاچاق مشكل ديرپاي سينماي ايران است.
**قاچاق در سريالهاي نمايش خانگي متفاوت از سينما و ديويدي است. در پلتفرمها اگر زيرساختهاي فني مناسب باشد، كار قاچاق سخت خواهد شد و به سادگي صورت نميگيرد. اگر زيرساختها به لحاظ فني در پلتفرمها انجام ميشد، قاچاق به سادگي در پلتفرمها صورت نميگرفت و مشكل غيرممكني پيش رويشان نبود. كما اينكه در كشورهاي خارجي هم به سادگي نميتوانند با همان كيفيت اصلي از پلتفرمها قاچاق كنند اما قاچاق در سينماي ايران هميشه بوده و هيچوقت برخورد لازم با آن نشده است. سالهاي سال است به لحاظ قوانين كپيرايت كمبودهاي زيادي داشته و داريم. در حالي كه برخورد و شناسايي با عوامل قاچاق فيلم از نظر قانوني، قوه قضاييه و نيروي انتظامي كار بسيار سادهاي است ولي از جانب آنها پيگيري نميشود. به سادگي ميتوان شبكههاي تلويزيوني فارسيزبان كه اين سريالها و فيلمها را پخش ميكنند با دريافت كدهايي از زيرنويس آنها كه از چه مجرايي تغذيه ميشود آنها را شناسايي كرد و اينكه چگونه بعد از چند ساعت از پخش در داخل اين محصولات را كپي و پخش كنند را فهميد اما نكته مهمي وجود دارد؛ اينكه وقتي خود پلتفرمهاي داخلي به شكل مشكوك فيلمها و سريالهاي خارجي را دوبله و با كمترين سانسور در داخل پخش ميكنند، چرا بايد توقع داشته باشند محصولات آنها قاچاق نشود؟ من فكر ميكنم بخشي از محدوديتهاي ما در دنيا به لحاظ تحريمها اگر حل شود، اين پلتفرمها خسارت سنگيني براي پخش غيرقانوني فيلمها بايد بپردازند.
* تلاشهاي زيادي صورت گرفت؛ مسووليت اين پلتفرمها به ساترا واگذار نشود. خزاعي هم در روزهاي اول رياستش بر اين مساله اصرار داشت ولي عملا كسي نتوانست كاري كند و به صدا و سيما واگذار شد. حالا هم بحث به عاليترين رتبه كشور كشيده شده.
**صرفا كمكاري وزارت ارشاد بود. چون از ابتدا مسووليت اين پلتفرمها با وزارت ارشاد بود و اصلا در چند سال گذشته ساترايي در كار نبود؛ ولي در دوره مديريت آقايان صالحي و انتظامي كاملا با مسامحه و كوتاهي مديريت از وزارت ارشاد گرفته و به ساترا واگذار شد. البته خود پلتفرمها هم مقاومتي در اين زمينه نكردند. نامهاي كه اخيرا چهار تشكل صنفي براي شوراي نگهبان فرستادند، نشان ميدهد اين مقوله به لحاظ قانوني هم شبهات زيادي دارد. نامه آقاي سعيد مطلبي سناريست قديمي و حقوقدان هم درباره اشكالات حقوقي اين واگذاري كاملا نشان ميدهد اين مسووليت با وزارت ارشاد بود و نبايد به تلويزيون واگذار ميشد. البته وزارت ارشاد مديريت درستي براي پلتفرمها نداشت اما قطعا بهتر از ساترا بود. چون ساترا مو به مو ضوابط تلويزيون را در بخش خانگي اعمال ميكند و اينجوري محصولات 100 در صد شبيه هم ميشوند و مميزيهاي تلويزيون را روي فيلمنامهها و ساختهها اعمال ميكنند. اصلا واگذاري نظارت بر نمايش خانگي به تلويزيون خودش نقض غرض است. چون تلويزيون هم همين كار را ميكند. بايد مسووليت به جايي واگذار شود كه رقابت يا همساني بينشان نباشد.
* به نظر شما نتيجه چه ميشود؟
** نميتوانند به لحاظ محتوايي مديريت درستي كنند و نتيجه اين ميشود كه بيننده به سمت كالاي توليد خارجي يا امريكايي و كرهاي ميرود و بازار را دو دستي به توليدات غيرملي تقديم ميكنيم و اين خطر آشكار است. اشتباه ساترا اين است كه فكر ميكند اگر پلتفرمها موفق باشند از مخاطبان تلويزيون كم ميشود. با اين كار ميخواهند مخاطب به سمت توليدات تلويزيون بيايد. اين تفكر كاملا اشتباه است. مديران تلويزيون در مورد سينما هم سالهاي سال اين نگرش را دارند اما متوجه نيستند اين رسانهها مكمل هم هستند. حتي دشمن و رقيب هم نيستند. آنها چون فقط با نگاه خاص سياسي به اين مقوله نگاه ميكنند، فكر ميكنند سينما دشمن تلويزيون است در حالي كه يك سينماي قوي حتما پشتوانه تلويزيون قوي خواهد شد و يك تلويزيون قوي پشتوانه نمايش خانگي قوي.
* بحث اساسي اين است كه تلويزيون هم اين روزها از مشكلات كيفيت سريال بهشدت رنج ميبرد. حتي قشري كه برنامههاي آن را دنبال ميكردند هم مخاطب آن نيستند.
**مشكل تلويزيون ريشهايتر و به اوايل دهه هفتاد به بعد مربوط ميشود؛ طوريكه جز چند سريال تاريخي عظيم صدر اسلام و تاريخ معاصر كه آنهم با هزينه و صرف وقت و نيروي بسيار زياد توليد شد كه قابل دفاع است، بقيه كارها خصوصا كارهاي روز، خانوادگي با موضوع اجتماعي اصلا قابل دفاع نيست. تلويزيون مكانيسمي دارد كه جز يك عده خاص كه وارد آن سيستم ميشوند، يعني از زنجير دم در صدا وسيما ميتوانند رد بشوند و به داخل ساختمان تلويزيون برسند بقيه امكان فعاليت ندارند. بنابراين شما ميبينيد در يك سيكل كاملا محدود از تهيهكننده و نويسنده و كارگردان چندين سال است كه تلويزيون اموراتشان را ميگذراند ولي به خوبي نميگذراند كه اگر به خوبي ميگذراند، الان وضعيتش اين نبود.
نكته ديگر درباره سريالهاي روز است، آنچه در تلويزيون ميبينيم شباهت بسيار كمي با زندگي واقعي مردم در بيرون دارد براي همين باورپذير نيست و طبيعتا اقبال به آن هم كم خواهد بود. حتي برنامههاي استوديويي آنها جوابگو نيست. چرا كه كپيبرداري بسيار ضعيف از كارهاي خارجي است. خب، اصل آن كارها هست. مثل تلنتها و شوهاي گفتوگومحور؛ خصوصا اينكه بحث زبان هم در برنامههاي خارجي زياد محور اصلي نيست و فقط جذابيت كارها مخاطب را درگير ميكند، كيفيت آن برنامهها بسيار بالاتر از آن چيزي است كه ما در تلويزيون يا پلتفرمها ميبينيم. متاسفانه بايد گفت بين كارهاي داخلي هيچ رقابتي وجود ندارد و صرفا در انحصار چند نفر سالها به همان شكل بدون هيچ تغيير و ايجاد جذابيتي پيش ميرود. خود آمارهاي تلويزيون هم نشان ميدهد پربينندهترين برنامههاي تلويزيون فوتبالهاي خارجي است. آنهم دليلش واضح است؛ براي اينكه كيفيتش با فوتبال داخلي و پخش داخلي بسيار متفاوت است. باز در همين برنامههاي فوتبالي بعضي گزارشگران به عمد روي اعصاب بينندهها بالا و پايين ميپرند و يك تصميم كاملا عمدي وجود دارد. بعضي از فوتبالهاي خوب و پربيننده را همين آدمها گزارش كرده تا برنامه را به مخاطب زهر كنند. به نظر من اين نكات از هدف اصلي يك گزارشگر درباره پخش مستقيم فوتبال كاملا دور است و هيچكس هم نيست به نقد بينندهها به اين گزارشها دقت كند و برايشان مهم هم نيست. چون احتمالا با خودشان ميگويند ما كه مجاني اين برنامهها را نشان ميدهيم گزارشگر و كيفيت سريالها به مخاطب ربطي ندارد. ما صرفا آنتن را پر ميكنيم. كارهاي نوروز امسال را ببينيد، اوج كوتاهي مديران و سطح نازل سريالها را نشان ميدهد. نه برنامههاي تحويل سال و نه سريالهاي نوروز، بينندگان زيادي نداشتند.
* حتي ميتوانيم بگوييم كه براي ماه رمضان چيزي نداشت.
**اين مسير پيش گرفتهشده بدتر هم خواهد شد. براي اينكه بعضي از تهيهكنندهها و آدمهاي شاخص به مرز بازنشستگي رسيدهاند و خيلي انگيزه و علاقه براي توليد كارهاي بهتر ندارند. از طرفي رقابتي هم بين مديران نيست و فقط يك جابهجاييهايي گهگاهي صورت ميگيرد. ميخواهم بگويم تا مسير اينگونه است و ما نميتوانيم از تمام نيروهاي مفيد و شاخص و تاثيرگذار در سينما، پلتفرم يا تلويزيون استفاده كنيم و تا ديدگاه را تغيير ندهيم، هر چقدر هر كدام از اين روندها با قدرت انجام شود، باز وضع همين است و من چشمانداز قابلدفاعي نميبينم. هم پلتفرمها به سمت كاهش بيننده پيش خواهند رفت، هم تلويزيون تقريبا جز درصد مشخصي در بعضي برنامهها بينندگان خود را از دست داده. آنهم با هزينههاي سرسامآوري كه ميكنند…