نمایش خانگی/مجید ناصری: فصل سوم سریال “زخم کاری” ساخته محمدحسین مهدویان از طریق فیلیمو عرضه شد.
از همان سکانس های ابتدایی فصل سوم “زخم کاری” مشخص است که آن نگاه باری به هر جهت فصل دوم که نوعی تبختر فیک در آن به چشم میخورد، حذف شده و مهدویان سعی کرده، اندکی برگردد به همان رگه های داستانگویی آدمیزادی که در “ایستاده در غبار” و “لاتاری” از او دیده بودیم.
فصل سوم “زخم کاری” هم جواد عزتی بهاندازه و مناسبی دارد، هم قصه راست و درستی و هم بازیهای ملموس و با حداقل اغراقی. به نظر میرسد نظارت فیلیمو بر فصل سوم باعث شده بیش از هر چیز بر عناصر تشکیل دهنده هر سریال سالمی تمرکز گردد و انگار فیلیمو نخواسته احیای خود با سریالهایی استاندارد نظیر “گناه فرشته”حامد عنقا یا رئالیتیهایی هدفمند مثل “صداتو”ی حامد جوادزاده را از کف دهد و برای همین است که “زخم کاری۳” با نوعی وسواس در داستان گویی پر و پیمان تولید شده.
واقعیت این است که حاشیه نباید بر متن غلبه کند و همان طور که “گناه فرشته” با اصل داستان و بازیهای نفسگیر جلب مخاطب میکرد و حاشیه سازی را برای رسانههای حاشیهباز میگذاشت حالا در “زخم کاری۳” آنچه می بینیم حرکت بر مدار یک داستان گویی ساده و بی پیرایه است تا مخاطب دوباره اعتمادش به این مجموعه جلب گردد.
کنترل دقیق بازی های بازیگران و به ویژه بازی های جواد عزتی، کامبیز دیرباز و الناز ملک باعث شده آن حجم اغراقآمیز بازیهای اینستاگرامی(!) فصل دوم را شاهد نباشیم و البته که مهراوه شریفی نیا در یک نقش مکمل فراتر از حد انتظار ظاهر میشود و متاثر از مکتب پدر و مادرش، به جوانترها یاد میدهد که ایجاد حس صرفا اوراکتنمایی و داد و فریاد جلوی دوربین نیست و میشود مانند مهراوه با تغییر فرم نگاه و گاهی اندکی کار بر آکسانهای دیالوگها، حس لازم را در مخاطب تداعی کرد.
نگاهی به تیم نویسندگان فصل سوم “زخم کاری” حکایت دارد که مهدویان از تجربه سقوط فصل دوم درس گرفته و عاملان سقوط را یا خلع ید کرده یا آنها را تبعید کرده به انتهای تیتراژ و اول به داستانگویی خودش اتکا کرده و بعد به تراوشات ذهنی تعدادی جوان که هرچه هستند به مانند تبعیدیها، عشق شاخ شدن در اینستا و پاچهخواری نیستند.
“زخم کاری۳” باید بتواند همین ثبات توأمان در داستان گویی و بازیگری را تا قسمت آخر حفظ کند و درعین حال سورپرایزهایی منطقپذیر -و نه صرفا کُشت و کشتار و قلع و قمع فیزیکی- را در دستور کار قرار دهد. پیرنگ هایی از باز شدن عقبه عاطفی پرسوناژها در افتتاحیه سریال به چشم میخورد که کار بر روی آنها بسیار به کار مهدویان میآید به خصوص که امثال کامبیز دیرباز حتی در “اخراجیها” نیز کار بر موتیف های عاطفی-اخلاقی را بهتر درآورده بودند. از امثال منوچهر علیپور باتجربه و تیپ بازیگران قدرنادیده مثل او نیز بیشتر میتوان استفاده کرد و در عین حال پرهیز از جنگولک بازی جهت وایرال که آفت چنین آثاری است.