نمایش خانگی/پیمان مقیمی: سریال رهایم کن از قسمت دوازدهم گذشته و همچنان خط پررنگ آن رقابت عاشقانه دو برادر است؛ خطی بیش از حد لاغر برای سریالی که بنا بوده در کارنامه کارگردانی شهرام شاهحسینی جلوتر از میخواهم زنده بمانم باشد.
شاهحسینی از منظر تکنیکی کارگردانی را آموخته و سعی زیادی کرده رهایم کن را به عنوان یک سریال آبرومند برای فیلیمو بدل کند. شانس شاه حسینی آن است که هم تجربه دستیاری خوبی کنار امثال ملاقلیپور و بیضایی و ابراهیم وحیدزاده داشته و هم کنار تهیهکننده های مختلف از حسین فرحبخش تا بهروز مفید و محمد شایسته کار کرد و به جرأت میتوان گفت کمدی آقای هفت رنگش- که بازسازی امروزی فیلم سازش محمد متوسلانی بود- در کنار فیلم معمایی خانه دختر از جمله آثاری هستند که همچنان جزو پرمخاطبترین آثار پلتفرمها هستند.
آنچه در رهایم کن نیست، فقدان متن یکدست و هدفمندی است که بتواند کشش لازم را برای یک سریال بلند داشته باشد. اینکه بعد از ده قسمت تازه بابک کریمی-بازیگر گادفادرطور سریال- لب باز کرده و فرزندان خود را استهزا میکند بابت عشق همزمان به یک کنیز مطبخی! خود گواه لاغری خط داستانی است.
گروه تولید رهایم کن کلی زحمت کشیده اند برای طراحی صحنه و لباس و دکور و هرچند این میان آن فضای وسترنگونه معدن و سیمای چرک و پوشش متحدالشکل و جینپوش کارگران معدن بیش از حد انتزاعی و دور از حغرافیای ایران است ولی به هر حال خواستهاند سریالی خوشگل بیافرینند اما صد حیف که این خوشگلی در قصه سریال نیست که نیست…
تُک زدن های گاه و بیگاه از ماجرای تعرض خواننده پاپ به دختر گادفادر تا عشق پسرعمو-دخترعمو تا آن ماجرای نچسب چریکبازی وسط بیابان(!) تا قتل یک کارگر به طمع کهربا، آن قدر جاذبه ندارند که قلاب شوند برای جلب مخاطب و همین است که پخش گاه و بیگاه داریوش و فرهاد و حتی سفارش قطعه به محسن چاووشی که خود یادآور قمیشی است هم نتوانسته سریال را هیت کند. میماند دعوای بازیگران نقی پایتخت و حبیب لیسانسهها بر سر یک خدمتکار-یا به قول پدرشان کنیز مطبخی- که حتی ربط منطقی با زیرساخت آدمها ندارند. یعنی فرزندان گادفادر این قدر در تنگنا بودهاند که عشق کنیز داغشان کرده؟؟
رهایم کن یک ادای دین دارد به تورج شعبانخانی خواننده و آهنگسازی فقید که با اینکه تا انتهای عمر در ایران ماند، هیج توجه جدی ندید و حالا با قرار دادن صدایش در تیتراژ رهایم کن، فضایی فراهم شده برای آشنایی نسل جوان و نوجوان با تورجی که به دلیل کمکاری رسانههای رسمی تا زنده بود بسیاری خبر نداشتند “بهار بهار…” را او خوانده!!