نامه سرگشاده یک رسانه اصولگرا برای «شهرزاد»

شهرزاد

نمایش خانگی: توئیت انتخاباتی ترانه علیدوستی بازیگر اصلی «شهرزاد» و حمایتی که وی کاملا غیرمستقیم و با عبارت «این درد مشترک هرگز جداجدا درمان نمیشود. #رأی میدهم #به عقب برنمی گردیم!»(اینجا را بخوانید) از حسن روحانی نشان داد موجب شان شده است که روزنامه اصولگرای «جوان» در نامه ای برای این خانم بازیگر به مرور برخی از دردهایی بپردازد که در این سالها در کشور با آن مواجه بوده ایم.

نامه این رسانه که به امضای فردی با نام «علی مرادخانی»- همنام معاون هنری دولت یازدهم(!!!)- است را بخوانید:

سلام خانم عليدوستي درد يكي دوتا نيست!

سلام خانم عليدوستي. من كسي هستم كه سال‌هاست شما را روي پرده نقره‌اي ديده و چند سالي هست که در رسانه شاگردي مي‌كند. لابد خيلي‌ها تعجب مي‌کنند از نامه‌نگاري و گفت‌وگو با يک هنرمند، ولي چه باک؟ حالا که در مملکت مي‌شود آزادانه حرف زد، بگذاريد نکته‌اي را هم من شاگرد کوچک بگويم. درباره توئيت اخيرتان. توئيت کوتاه و نغز: اين درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمي‌شود…
به ياد مي‌آورم روزي که با ذوق و شوق همراه با ساير هنرمندان به ديدار رئيس‌جمهور رفته بوديد. رئيس‌جمهوري که قرار بود دولت راستگويان را برپا کند. تدبير کند و اميد را به جان جامعه برگرداند. عجيب اينکه عملکرد اين دولت حتي از دولت قبلي که خيلي از هنرمندان رسماً به خونش تشنه هستند، ضعيف‌تر بود، حتي اگر نخواهيم صراحتاً راجع به آن حرفي بزنيم. منتظر بوديم که مسئولان دولت براي خانه سينما کاري کنند. خانه سينمايي که باز است، ولي همه مي‌دانند که همچنان نهادي غيرقانوني است، نهادي که هيچ‌کس سراغ قانوني کردنش را نگرفت حتي در اين دولت. نکته اما اين است که دولت قبلي با همين سياق عملکرد فرهنگي با فحاشي برخي دوستان هنرمند همراه شد، ولي اين ‌يکي دولت با عملکردي شبيه به همان قبلي با سکوت همان عزيزان روبه‌رو شد. و امروز شما سخن از اين درد مشترک مي‌کنيد که قرار است با رأي به روحاني درمان شود لابد؛ دردي که سال‌هاست با همين شعار رأي به درمانش مي‌دهيم، ولي دريغ از تسکين حتي!

به نظر اين کوچک‌ترين، اما درد معناهاي ديگري هم دارد غير از اينهايي که شما فرموديد. درد اين است که آدمي در قامت رياست جمهوري توي چشم من زل بزند و بگويد اگر بقيه بيايند خيابان‌ها را ديوار مي‌کشند؛ همين‌قدر عجيب و تخيلي!

درد اين است که آدمي کانديداي رياست ‌جمهوري باشد و برادرش را که به اتهامات متعدد و سنگين فساد مالي و… متهم است چون چشم خود همه‌کاره دولت بگمارد. درد اين است که پنج روز مانده به انتخابات براي پدر من که ماه‌هاست يارانه‌اش قطع شده، پيامک بيايد که چند روز ديگر يارانه‌ات واريز مي‌شود! ثبت رکوردهاي جديدي از پوپوليسم!
درد اين است که يک کانديداي رياست جمهوري همين چند وقت قبل وکالتنامه‌اي بدهد براي فروش سهام و املاکش در کشور بلاروس و بعد بيايد در مناظره برايمان از ساده‌زيستي دولت بگويد. درد اين است که همان کساني که سر فساد 3 هزار ميلياردي حنجره مي‌دريد به خاطر عدالت، آن روزي که فساد 8 هزار ميلياردي رو شد، عزلت‌نشين شدند و کسي صدايي از آنها نشنيد و کاش سکوت مي‌کردند و آن مفسدين بي‌شرافت را «ذخيره نظام» نمي‌خواندند. درد اين است که فساد را در دولت قبلي فرياد بکشي و در دولت خودت نبيني. درد اين است که 500 هزار جوان دم‌بخت پشت درهاي بانک مانده‌اند به جست‌وجوي ضامن و فيش کارمندي و کسر از حقوق تا وام ازدواج بگيرند، ولي کسي سؤال از حالشان نکند. درد يعني اين 500 هزار جوان يک‌طرف و آن دختر وزير مظلومي که 200 ميليون تومان ناقابل واردات کرده يک‌طرف؛ سند مظلوميت اين دولت! درد اين است که فحش بدهي به سهام عدالت دولت قبلي و دم انتخابات که شد خودت پيامک بدهي به خلق‌الله که بياييد! مي‌خواهيم ما هم به شما سهام عدالت بدهيم!
درد اين است که رئيس بانک مرکزي همين دولت دستاورد برجام را در حوزه بانکي «هيچ» بخواند، وزير اقتصاد همين دولت به‌صراحت از افزايش چند صد هزار ميليارد توماني بدهي دولت سخن بگويد و ما خودمان را به نشنيدن بزنيم. درد اين است که سه تا، فقط سه تا هواپيما وارد کشورمان بشود و ما جشن فتح‌الفتوح بگيريم براي اين اتفاق موفورالسرور و يادمان برود که براي همين سه هواپيما که مدام پز مي‌دهيم با آنها، بتن ريخته‌ايم در قلب رآکتور اراک.
درد، خانه‌نشيني و بيکاري دانشمندان هسته‌اي است خانم عليدوستي! درد اين است که نه چرخ اقتصاد مي‌چرخد و نه سانتريفيوژها. درد اين است که همان کسي که حمايت شما را جلب کرده، روزگاري مدعي سرهنگ نبودن و حقوقدان بودن بود، 11 نفر از کابينه‌اش معاونان ارشد وزارت اطلاعات هستند. درد اين دروغ‌هاست. درد اين فريب‌هاست. درد اين است که مشاور فرهنگي يک رئيس‌جمهور معاون سابق ويژه وزارت اطلاعات بوده، درد اين است که اگر در دولت قبلي يک خاوري از کشور گريخت و شما فرياد کشيديد، امروز چند نفر از مملکت با خروار‌خروار بيت‌المال گريختند، ولي کسي به روي مبارک هم نياورد. درد اين نگاه‌هاي بي‌عدالت است. درد اين است که 500 خانواده ايراني داغدار شده‌اند در فاجعه منا و دستگاه محبوب شما يعني وزارت خارجه به دنبال راه مذاکره با دژخيمان سعودي بود. درد يعني سعودي‌هاي خبيث نماينده ايران بزرگ و سربلند را به خاکشان راه نمي‌دادند. درد يعني سکوت خفت‌بار دولت جمهوري اسلامي. درد يعني ساکت بمانيم تا رهبر مملکت تشر بزند به سعودي‌ها و بعد همه‌جا لبخند بزنيم و بگوييم ديپلماسي پيروز اين ميدان شد!

نگاهي بيندازيد به همين سند 2030 خانم عليدوستي! درد اين است که وزير خارجه عزيز شما که تا پيش ‌از اين يك بار هم نام 2030 را به روي زبان نياورده بود، ناگاه در مقام منتقد 2030 ظاهر شد. درد يعني اين فريب‌ها و نيرنگ‌هاي پوپوليستي.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید