نمایش خانگی/علی ورامینی: خیلی دوست دارم تیمورکی کار کنم اما واقعیت این است که این ماجرا کار بسیار سختی است. نویسندگان یک فیلمنامه باید اطلاعات یکدست و یکسطحی درباره ماهیت فیلمنامهنویسی داشته باشند که در تقسیم کاری که صورت میدهند موازنه درستی اتفاق بیفتد که در بسیاری از مواقع این اتفاق نمیافتد.
نیما جاویدی کارگردان سریال #آکتور با بیان مطلب فوق به هممیهن گفت: شکل درست فیلمنامهنویسی در سریالسازی همین نگارش جمعی است اما این اشکال ماست که در ایران هنوز آنطور كه باید و شاید نتوانستهایم به انسجام و همکاری مشترک برسیم، دستکم من به آن نرسیدم. عادتهای نوشتنی دارم که در میزانسن کار جمعی به هم میریزد و توان نوشتن را از من میگیرد اما بیشتر کارهای موفق سریالسازی در دنیا دارای یک تیم نویسندگی بودند و من در کارآمدی کار تیمورکی شکی ندارم.
این کارگردان درباره استفاده از بازیگران مشهور و گران در سریال آکتور گفت: آکتور بر محور خودبازیگری قرار دارد و به نمایش و تئاتر گره خورده است و بازیگران اصلی باید نقشهای زیادی بازی میكردند و چارهای نبود که از بازیگران حرفهای و باتجربه استفاده کنم. برای همین تاکید داشتم که بهویژه دو بازیگر اصلی نقش علی و مرتضی حتما کسانی باشند که تجربه تئاتر داشتند و چون قرار است در اینجا هم نقشآفرینیهای متعدد داشته باشند و هم تمرین و اجرای تئاتر. نوید محمدزاده و احمدمهرانفر از بهترینهای تئاتر هم هستند و با نوید كه خب تجربه سرخپوست را داشتم و تواناییهایش را میشناختم اما با احمد مهرانفر اولین تجربهام بود كه خیلی از نتیجهاش راضی هستم. بازیگران آكتور باید توانایی تیپسازی و شخصیتپردازی را میداشتند و فكر میكنم نوید و احمد به بهترین شكل از پس این كار برآمدند ضمن اینكه علی و مرتضی باورپذیری هم ساختند.
وی افزود: من حتی دغدغه داشتم که بازیگران فرعی هم تجربه تئاتری یا دستکم سابقه بازیگری داشته باشند. وقتی خود قصه درباره بازیگری است و عنوان آکتور را یدک میکشد نمیتوانستم در این مورد ریسک کنم. ضمن اینکه برای حضورهای کوتاه مثلا بازی در یک پلن که بازیگران ناشناس استفاده کنیم، این وسواس وجود داشت که درست بازی کنند چون در اینجا به دلیل ماهیت قصه، خود بازیگری اهمیت مضاعفی داشت. به هر حال حضور بازیگران باتجربه و با سابقه تئاتری در آن یک ضرورت بود.
جاویدی پیرامون شاخ و برگ های فرعی بیش از حد سریالش اظهار داشت: عمده خروج از خردهپیرنگها بهخاطر ماموریتهاست و در واقع از منطق آن سرچشمه میگیرد و من نمیتوانم روایت ماموریتها را به بهای پرداختن به داستانکها رها کنم. برخی از این ماموریتها مثل ماموریت در خانه سالمندان بیشتر از دو قسمت طول میکشد و رجوع به خردهپیرنگها را با تاخیر بیشتری همراه میکند اما چارهای نبود چون نمیتوانستم خط اصلی قصه را به پای قصههای فرعی رها کنم. این تصمیم باعث گسستهای غیرمنطقی در روایت قصه اصلی میشد و چهبسا با انتقاد بیشتری از سوی مخاطب همراه میشد که نویسنده داستان اصلی را در میانه رها کرده و به خردهپیرنگها میپردازد.
نیما جاویدی درباره ساخت یک سریال فقط بعد از ساخت دو فیلم بیان داشت: همان سالی که «سرخپوست» اکران شد، یک فیلمنامه نوشته بودم به اسم «قلعه» که بعدا پروانه ساخت گرفت و شرایط ساخت آن هم تقریبا مهیا شده بود، اما با دوران کرونا مواجه شد و بهخاطر اینکه پروژه سنگینی بود نمیشد در آن دوره بحرانی نسبت به ساخت آن ریسک کرد.
این کارگردان مدعی شد: وقتی که میخواستم آکتور را بسازم تعریفم از مخاطب مشخص بود و صرفا همین مخاطب پلتفرم داخلی مدنظرم نبود. اگر نگاهم به مخاطب این بود اتفاقا کارم سادهتر میشد. از همان ابتدا به طیف متنوعتری از مخاطب فكر میكردم. واقعیت این است كه برخی الگوهای جوابپسداده برای مصارف محدود و مشخص همیشه كار میكند اما آگاهانه به سمت آن نرفتم. میتوان بر مبنای همین الگوها یا کلیشهها كار كرد و یك مینیمم گارانتی را هم حفظ كرد اما حداقل تا این لحظه این چیزی نبوده كه در دنیای فیلمسازی دنبال آن باشم و واقعیت این است كه راضیام نمیكند. شاید در این مدلی كه كار میكنم سختی بیشتری هم بكشم ولی ترجیحم این مسیر است.