نمایش خانگی/مجید ناصری: فصل دوم سریال زخم کاری محمدحسین مهدویان با سروصدای تبلیغاتی بالایی عرضه شد که انتظارات از آن را بالا برد ولی عرضه همان قسمت اول کافی بود تا معلوم کند آن همه هیاهوی تقریبا برای هیچ بوده…
فصل اول زخم کاری پر بود از نماهای زیر دوش یا داخل جکوزی و خون و خونریزی و البته نماهای منقل و وافوری و حالا باز منقل و وافور و هرازگاه خون و خونریزی در فصل دوم هم رخ نموده.
مشکل ولی فراتر از اینها است. مشکل اساسی زخم کاری۲ ژست اقتباس از هملت است ولی نهایتا یک فیلم هندی دمدستی در متن و اجراست. هیچ وسواسی در داستان پردازی نمی بینید و اصلا خط داستانی تازه در کار نیست و کارگردان به خیال خودش به ترکیب داستانی برنده؟ دست نزده و با همان نگاه زن اغواگر-مرد هوسباز، شکستهبسته، چیزکی ساخته و تحویل پلتفرم داده.
اینکه فصل دوم آثار ایرانی لزوما خوب درنمیآید، امر قطعی نیست و کمااینکه هم سریال پایتخت و هم سریال نونخ تا چند فصل مخاطب داشتند به یک دلیل اصلی و اینکه کارگردانان هر دو سریال، افرادی بودند که در تلویزیون آبدیده شدند. هم سیروس مقدم و هم سعید آقاخانی پله پله و در یک پروسه یک دهه ای به سریال سازی در تلویزیون نائل آمدند ولی این روال درباره محمدحسین مهدویان صادق نبود و او صرفا بعد از ساخت آثاری مستندنما و اتفاقا لنگ در دراماتورژی، ناگهان شد سریالساز.
سریال زخم کاری۲ ورای نداشتن خط داستانی تازه، اجرای مطلوبی هم ندارد و حداقل حساسیت در دکوپاژ را شاهدیم و به جایش، کارگردان مدام به بازیگران گفته به دوربین زل بزنند و نماهای اسلوموشن گرفته؛ انگار که داریم کلیپ کوجی زادوری میبینیم…
بازیهای سریال هم واقعا تعریفی ندارد و جز هادی قمیشی در نقش فرعی، نه کامبیز دیرباز توانسته ارائهگر گادفادری پا به سن گذاشته باشد و نه مهران غفوریان توانسته نقش وردست او را به خوبی تداعی کند. هر دو به جای نقش آفرینی در حال ادا درآوردن هستند که توی ذوق میزند. بازیگران جوان سریال مأیوسکننده هستند؛ مرتضی امینیتبار که واقعا نشان داد در مسیری نادرست قرار گرفته و بازیگری، کار او نیست و الناز ملک که هر قدر در نقش دختر دهاتی سریال سقوط، خوب بود، اینجا در نقش نقاشی انتلکت که زندگی لاکچری دارد، بد و ناباورانه ظاهر شده…
راستی یکی به ما بگوید آن دو پیشکار دفتر مالکی چه کاره اند؟ یکی که تیپ دگرباشی دارد و دیگری هم ظاهرا دختر است! این دو، با همند؟ پارتنرند؟ یا چه؟؟…اصلا در این سریال چه کاره اند؟ چرا زوجند؟ چرا حرف تکراری میزنند؟ کدگذاری است؟ برای چه؟
ای کاش محمدحسین مهدویان که همکارانش کنار او مستندنمایی را کم و بیش یاد گرفتند و به سمت پروژه هایی نظیر شهید باکری و اخیرا شهید زین الدین رفتند، خودش همان مستندنمایی تر و تمیز ایستاده در غبار را ادامه میداد و در طی این یک دهه ده پرتره مستندنما تولید میکرد که هم خیر دنیا در آن است و هم خیر عقبی. هنوز هم دیر نشده! حسین جان! کار تو همان مستندنمایی است، برگرد و آخرین روزهای زمستان بساز…